مضرات پنهان سوگیری شباهت برای تیم‌های کاری از سری درس‌هایی برای مدیران:وقتی شبیه‌ها شبیه‌تر می‌شوند!

 

بر اساس شباهت‌های دلنشین‌مان شرکت را به ویرانه‌ تبدیل نکنیم!

 

آیا شما هم در محل کارتان به دنبال همکارانی می‌گردید که مثل شما عاشق قهوه صبحگاهی، سریال‌های تکراری و آهنگ‌های دهه هشتاد هستند؟ خب، خبر بد این است که شما هم گرفتار "سوگیری شباهت" شده‌اید! اما نگران نباشید، شما تنها نیستید. اکثر آدم‌ها وقتی دنیا به‌نظرشان غیرقابل‌پیش‌بینی می‌آید، سراغ افرادی می‌روند که حس آشنایی و امنیت بدهند. ولی مشکل اینجاست که این رویکرد نه‌تنها تنوع را نابود می‌کند، بلکه می‌تواند محل کارتان را به جایی کسل‌کننده و خسته‌کننده تبدیل کند که نه نوآوری دارد، نه شور و هیجان!

 

شباهت طلبی چه کاری با سازمانمان می کند؟!

1. کاهش تنوع و نوآوری

وقتی افراد به سمت کار با کسانی شبیه به خودشان تمایل دارند، تنوع دیدگاه‌ها و ایده‌ها در تیم‌ها کاهش می‌یابد. این موضوع می‌تواند مانع از کشف راه‌حل‌های خلاقانه و رویکردهای نوآورانه برای حل مشکلات شود.

مثال: تیمی که همه اعضای آن از یک پیشینه یا رشته تحصیلی باشند، ممکن است در ارائه ایده‌های جدید محدودتر عمل کند و رقابت‌پذیری سازمان را کاهش دهد.

 

2. تضعیف شمول‌پذیری

سوگیری شباهت می‌تواند به احساس طردشدگی در میان کارکنانی که از نظر نژاد، مذهب، جنسیت، یا دیدگاه‌ها متفاوت هستند منجر شود. این مسئله ممکن است باعث نارضایتی کارکنان، کاهش انگیزه و حتی ترک سازمان شود.

مثال: کارکنان اقلیت ممکن است احساس کنند که نظراتشان کمتر شنیده می‌شود یا فرصت‌های رشد کمتری در اختیار دارند.

 

3. ایجاد حلقه‌های بسته و ایستایی سازمانی

تمایل به شباهت می‌تواند به تشکیل حلقه‌های بسته درون سازمان منجر شود، جایی که افراد فقط با کسانی کار می‌کنند که دیدگاه‌هایشان را تایید می‌کنند. این حلقه‌ها می‌توانند مانع جریان اطلاعات و یادگیری شوند و سازمان را در برابر تغییرات آسیب‌پذیر کنند.

مثال: اگر مدیران ارشد تنها نظرات مشابه را بشنوند، ممکن است تصمیماتی اتخاذ کنند که واقعیت‌های موجود در بخش‌های دیگر سازمان را نادیده بگیرند.

 

4. افزایش تعارضات بین گروهی

سوگیری شباهت می‌تواند گروه‌های همگن اما جدا از یکدیگر ایجاد کند و این موضوع به افزایش تعارضات بین‌گروهی و کاهش همکاری کلی در سازمان منجر می‌شود.

مثال: بخش‌های مختلف سازمان ممکن است به‌جای همکاری، رقابت ناسالم داشته باشند، زیرا افراد خود را تنها به گروه خودشان متعهد می‌دانند.

 

5. کاهش قدرت تصمیم‌گیری استراتژیک

وقتی تیم‌ها تنها متکی به دیدگاه‌های مشابه هستند، احتمال وقوع "تفکر گروهی" افزایش می‌یابد. این پدیده مانع ارزیابی دقیق گزینه‌ها و اتخاذ تصمیمات استراتژیک بهینه می‌شود.

مثال: در شرایط بحرانی، تیم‌های همگن ممکن است به سرعت تصمیمات اشتباهی بگیرند، زیرا دیدگاه‌های متفاوت برای بررسی گزینه‌های دیگر وجود ندارد.

6. کاهش انعطاف‌پذیری در برابر تغییرات

تیم‌های همگن معمولاً در برابر تغییرات مقاومت بیشتری نشان می‌دهند، زیرا تفاوت‌های فکری که می‌توانند تغییرات را هدایت کنند، وجود ندارد.

مثال: سازمان‌هایی با تیم‌های مشابه ممکن است نتوانند به سرعت به نیازهای بازار یا فناوری‌های جدید پاسخ دهند.

7. کاهش فرصت‌های یادگیری و رشد فردی

کار با افرادی که دیدگاه‌ها و تجربیات متفاوتی دارند، به افراد کمک می‌کند تا یاد بگیرند و رشد کنند. اما سوگیری شباهت این فرصت‌ها را محدود می‌کند.

مثال: یک کارمند ممکن است به دلیل نبود تنوع، از یادگیری روش‌های جدید و چالش‌های فکری باز بماند.

8. افزایش نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها

این سوگیری ممکن است منجر به ایجاد نابرابری‌های ساختاری در سازمان شود، جایی که افراد مشابه با تصمیم‌گیرندگان فرصت‌ها و منابع بیشتری دریافت می‌کنند.

مثال: مدیرانی که تمایل به استخدام یا ارتقای افراد شبیه به خود دارند، می‌توانند نابرابری‌های سازمانی را تشدید کنند.

 

رهبران عزیز، بیایید جلوی این افتضاح را بگیریم!

خب، اگر شما رهبر خوش‌فکر و مسئولی هستید که می‌خواهید این عادت نه‌چندان جذاب را از محیط کارتان حذف کنید، چند راهکار برایتان داریم.

۱. امنیت روانی

بیایید به تیم خود بفهمانید که هیچ حرفی آنقدر احمقانه نیست که نشود گفت . محیطی بسازید که همه بتوانند بدون ترس ایده‌هایشان را مطرح کنند. یک مثال ساده؟ توی جلسات، به‌جای اینکه فقط مدیر حرف بزند و بقیه تایید کنند، روش "هرکی یه چیزی بگه" را اجرا کنید. اینطوری، حتی آن همکار کم‌حرفی که همیشه کنج میز می‌نشیند هم شانس حرف زدن پیدا می‌کند.

ایده‌های عجیب‌وغریب؟ عالی است! یک "مرسی گفتن" ساده برای این ایده‌ها معجزه می‌کند. یادمان باشد، نوآوری از همین حرف‌های غیرمعمول بیرون می‌آید، نه از توافق‌های کسل‌کننده!

۲. برنامه‌ریزی

هیچ چیز بدتر از این نیست که وسط روز، رئیس ایمیل بفرستد: "همین حالا جلسه داریم!" اگر نمی‌خواهید تیم‌تان از دستتان فرار کند، یک برنامه مشخص تنظیم کنید. مثلاً هر دوشنبه صبح با یک جلسه سبک روز را شروع کنید و جمعه‌ها بعدازظهر با یک گپ‌وگفت دوستانه هفته را ببندید.

۳. تیم‌های رنگارنگ

اگر تیم‌های شما شبیه اردوهای دوستانه است که همه با هم لباس ست می‌پوشند و یکدیگر را می‌شناسند، شما در مسیر خطرناکی هستید. زمان آن رسیده که تیم‌های بین‌وظیفه‌ای تشکیل دهید؛ ترکیبی از بازاریاب‌ها، مهندسان، حسابدارها و حتی شاید یک بارستا برای جذاب‌تر کردن فضا!

وقتی افراد با دیدگاه‌های مختلف دور هم جمع شوند، نتایج جالبی می‌گیرند. مثلاً مهندس‌ها به زبان ساده توضیح می‌دهند که چرا ایده بازاریاب‌ها غیرممکن است و حسابدارها هم می‌گویند چرا بودجه کافی ندارید. این بحث‌ها همان چیزی است که شرکت شما را به جلو می‌برد!

۴. بازخورد: "همه حرف بزنید، گوش می‌دم!"

اگر تیم‌تان حس می‌کند که حرف زدنش فایده‌ای ندارد، کارتان تمام است! یک سیستم بازخورد درست‌وحسابی بسازید. بگذارید هرکسی، از آن تازه‌کار خجالتی گرفته تا مدیر کهنه‌کار، حرفش را بزند. بعد سریع عمل کنید؛ چون هیچ‌کس دوست ندارد حرفش را بزند و جوابی نگیرد.

۵. آزادی فردی: "خودت باش، ولی منظم!"

بگذارید کارکنان حس کنند که زندگی‌شان دست خودشان است (حتی اگر نیست!). وظایف را مشخص کنید، اما اجازه دهید راه انجامشان را خودشان انتخاب کنند. شاید کسی دوست داشته باشد کارش را صبح انجام دهد و یکی دیگر نیمه‌شب. تا وقتی کار درست انجام می‌شود، چرا سخت بگیریم؟

 

و در پایان...

اگر این نکات را اجرا نکنید، چه می‌شود؟ خب، تیم شما شبیه جزیره‌ای منزوی می‌شود که همه شبیه هم فکر می‌کنند، دعواها بالا می‌گیرد و حس خلاقیت درجا می‌زند. اما اگر دست به کار شوید، می‌توانید شرکتی بسازید که نه‌تنها از طوفان‌های اقتصادی و اجتماعی عبور می‌کند، بلکه در قلب آن‌ها رشد می‌کند.

تنها چیزی که نیاز دارید، کمی انعطاف، شوخ‌طبعی و البته، یک تیم مدیریتی که به اندازه کافی هوشمند باشد تا بداند شباهت همیشه هم چیز خوبی نیست!